جواب امام سجاد علیه السلام به شماتت دشمنان
مورخین نوشتهاند: ابراهیم پسر طلحه (از بلواگران جنگ جمل) در آن هنگام در شام بود. خود را به کاروان اسراى اهل بیت رساند. چون على بن الحسین علیهما السلام را دید، از حضرت پرسید:
على بن الحسین علیهما السلام! حالا چه کسى پیروز است؟ (گویا فرزند طلحه شکست پدرش در جنگ با علىابن ابىطالبعلیهما السلام را در برابر چشمانش مجسم کرد و از روى انتقامجویى چنین گفت.)
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«اگر مىخواهى بدانى ظفرمند کیست؟ هنگام نماز، اذان و اقامه بگو.» (27)
پاسخ کوتاه، اما کوبنده امام سجاد علیه السلام به پسر طلحه بن عبیدالله، پیامى ژرف به همراه داشت. به او فهماند که جنگ ما در گذشته و حال براى عزت و قدرت دنیایى نبود که اکنون ما شکستخورده باشیم و تو و یزید فاتح باشید. قیام ما براى زنده ماندن پیام وحى و رسالتبود و تا زمانى که از ماذنهها، نداى اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله به گوش رسد و مسلمانان براى نماز خویش در اذان و اقامه، این شعارها را تکرار کنند، ما پیروزیم.
امام سجاد در مجلس یزید
یزید بن معاویه - لعنه الله علیه - که از پیروزى سرمست و خود را فاتح نهضت کربلا مىدانست، دستور برپایى مجلسى را داد تا با تشریفات خاصى اسیران اهلبیتعلیهم السلام را وارد کنند و او اهل بیت را تحقیر کند. ماموران دربار موظف شدند که قافله اسرا را با ریسمان به یکدیگر ببندند و على بن الحسین علیهما السلام را که بزرگ ایشان بود، با زنجیر ببندند و (28) وارد مجلس یزید کنند. مراسم اجرا شد. کاروان اسیران، وارد مجلس یزید شدند. غبار غم و اندوه و درد بر چهره اسرا نشسته، لبخند غرور و شادى بر چهره یزید و اطرافیانش نمایان بود. امام زینالعابدین علیه السلام سکوت را جایز ندانست. همین که چشم مبارکش به چهره خبیثیزید افتاد فرمود:
«انشدک الله یا یزید ما ظنک برسول الله لو رانا على هذه الحاله; (29) اى یزید تو را به خدا سوگند، اگر رسول خدا ما را بر این حال مشاهده کند با تو چه خواهد کرد؟»
امام علیه السلام با کوتاهترین جمله، بلندترین پیام را به حاضرین در مجلس یزید منتقل مىکند.
مردم شام که یزید را خلیفه رسول اللهصلى الله علیه وآله مىدانستند و براى پیامبرصلى الله علیه وآله احترام قائل بودند، با این فرمایش امام علیه السلام از خود مىپرسند: مگر میان اسیران با پیامبر نسبتى هست؟
سخنان امام سجاد علیه السلام چنان ضربهاى بر ارکان حکومتیزید وارد کرد که سبب رسوایى او شد و او دستور داد غل و زنجیر از دست و پا و گردن امام زینالعابدینعلیه السلام باز کنند.
یزید همچنان مست غرور است. چون ماموران سر سیدالشهداء را پیش یزید گذاردند، به شعر حصین بن حمام مرى تمثل جست:
«یغلقن هاما من رجال اعزه
علینا و هم کانوا اعق و اظلما;
[شمشیرها] سر مردانى را مىشکافند که نزد ما گرامى هستند [ولى چه مىتوان کرد که] آنان در دشمنى و کینهتوزى پیشدستى کردند!»
امام سجاد علیه السلام در جواب یزید فرمود: «اى یزید! به جاى شعرى که خواندى، این آیه را از قرآن بشنو که خداوند مىفرماید:
«ما اصابکم من مصیبه فى الارض و فى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک على الله یسیر. لکیلا تاسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور»; (30) «نرسد هیچ مصیبتى در زمین و نه در جانهاى شما مگر آن که در لوح محفوظ است پیش از آن که آن را پدید آریم. به درستى که آن بر خدا آسان است، تا بر آنچه از شما فوت شد غمگین نشوید و به آنچه به شما داد شاد نشوید، خدا متکبران را دوست ندارد.»
یزید که منظور امام علیه السلام و پیام آیه را دریافته بود، به شدت خشمگین شد و در حالى که با ریش خود بازى مىکرد، گفت: آیه دیگرى هم در قرآن هست که سزاوار تو و پدر توست:
«و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفوا عن کثیر»; (31) «هر مصیبتى که به شما برسد، نتیجه دستآوردهاى خود شماست و خدا بسیارى را عفو مىکند.»
و سپس خطاب به على بن الحسین علیهما السلام گفت: على، پدرت، پیوند خویشاوندى را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست، خدا با وى آن کرد که دیدى. (32)
امام سجاد علیه السلام مجددا آیه «ما اصابکم من مصیبه ...» را تلاوت کرد.
یزید به پسرش (خالد) گفت: پاسخ او را بگو. خالد ندانست چه بگوید و یزید مجددا آیهاى را خواند که قبلا متعرض آن شده بود.
یزید انتظار داشت که امام سجاد علیه السلام در برابر اهانتها و کردار زشت او سکوت کند، ولى حضرت پیش رفت و در برابر یزید ایستاد و فرمود:
«طمع نداشته باشید که ما را خوار کنید و ما شما را گرامى بداریم. شما ما را اذیت کنید و ما از اذیتشما دستبرداریم. خدا مىداند ما شما را دوست نداریم و اگر شما ما را دوست ندارید، سرزنشتان نمىکنیم.» (33)
یزید که به بنبست رسیده بود، گفت: راست گفتى لیکن پدر و جد تو خواستند امیر باشند. سپاس خدا را که آنان را کشت و خونشان را ریخت. سپس سخن قبلى خود را تکرار کرد که: على، پدرت، خویشاوندى را رعایت نکرد و حق مرا نادیده گرفت و در سلطنت من با من به نزاع برخاست و خدا چنان کرد که دیدى.
على بن الحسین علیهما السلام فرمود: «اى پسر معاویه و هند و صخرا! پیش از این که به دنیا بیایى پیغمبرى و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. روز بدر، احد و احزاب، پرچم رسول اللهصلى الله علیه وآله در دست پدر من بود و پدر و جد تو پرچم کفار را در دست داشتند. سپس فرمود: اى یزید! اگر مىدانستى چه کردهاى و بر سر پدر و برادر و عموزادهها و خاندان من چه آوردهاى به کوهها مىگریختى و بر ریگها مىخفتى و بانگ و فریاد بر مىداشتى.» (34)
یزید از خطیب دربار خواست تا بر منبر رود و از امام حسین علیه السلام و حضرت علىعلیه السلام بد بگوید و او طبق دستورش عمل کرد.
امام سجاد علیه السلام از گستاخى خطیب برآشفت و فرمود:
«خداوند جایگاهت را آتش دوزخ قرار دهد.»
هنگامى که سخنان خطیب مزدور به پایان رسید، امام سجاد علیه السلام خطاب به یزید گفت: «سخنگوى شما آن چه را خواست، به ما نسبت داد. به من هم اجازه بده تا با مردم سخن بگویم.»
ابتدا یزید رضایت نداد تا این که بنا به اصرار اطرافیان و حاضران در مجلس و یکى از فرزندان خلیفه، یزید به امام علیه السلام اجازه داد و گفت: منبر برو و از آن چه پدرت کرد، معذرت بخواه.
خطبه معروف امام عارفان
امام سجاد علیه السلام از پله منبر بالا رفت و خطبهاى را با نواى گرم توحیدى بیان کرد که در این جا به فرازى از آن خطبه مىپردازیم:
«انا بن مکه و منى، انا بن الزمزم و الصفا; انا بن محمد المصطفى; انا بن على المرتضى; انا بن فاطمه الزهراء ...; (35)
من فرزند مکه و منایم; من فرزند زمزم و صفایم; من فرزند محمد مصطفایم; من فرزند على مرتضایم; من فرزند فاطمه زهرایم ... . »
امام زینالعابدین همچنان به معرفى خویش ادامه داد، تا آن جا که صداى مردم به گریه بلند شد و ارکان کاخ یزید به لرزه درآمد و یزید از تحت تاثیر قرار گرفتن مردم سختبیمناک شد، از این رو براى قطع کردن سخنان امام علیه السلام به مؤذن دستور اذان داد.
مؤذن دربار برخاست و با صدایى که همه مىشنیدند، اذان گفت.
وقتى به اشهد ان محمدا رسول اللهصلى الله علیه وآله رسید، امام که هنوز بر بالاى منبر قرار داشت، خطاب به یزید فرمود: «اى یزید! این محمدصلى الله علیه وآله که هم اکنون نامش را مؤذن بر زبان آورد و به پیامبرى او گواهى داد، جد توستیا جد من است؟ اگر بگویى پیامبرصلى الله علیه وآله جد توست، دروغ گفتهاى و کفر ورزیدهاى و اگر باور دارى که پیامبرصلى الله علیه وآله جد من است، پس چرا و به چه جرمى خاندان او را کشتى؟» (36)
آرى بزرگ مبلغ نهضت عاشورا رسالتخویش را به نحو شایسته ایفا نمود و چهره مجلس را با تبلیغ رساى خود دگرگون کرد و مجلس یزید با رسوایى خاندان بنىامیه و یزید بن معاویه پایان یافت.
بازتاب خطبه امام سجاد علیه السلام
سخنان بزرگ مبلغان اسلام; حضرت سجادعلیه السلام و زیبب کبرىعلیها السلام چنان در روحیه مردم شام تاثیر گذاشت که انقلاب به پا کرد. شامیان دریافتند کسانى که با چنین وضع فجیعى در کربلا شهید شدند، شورشى نبودند. آنان خاندان کسى هستند که یزید به نام وى بر مسلمانان حکومت مىکند.
مؤذن دربار به یزید اعتراض کرد و با شگفتى پرسید: «تو که مىدانستى اینها فرزندان پیامبر هستند، به چه علت آنان را کشتى و دستور دادى اموال آنان را غارت کنند؟» (37)
عالم یهودى که در مجلس یزید بود، پس از شنیدن سخنان امام سجادعلیه السلام از یزید پرسید: «این جوان کیست؟» یزید گفت: «فرزند حسینعلیه السلام.» یهودى گفت: «کدام حسین؟...» آن قدر پرسید تا دانست اینها از خاندان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله هستند. حسین کسى است که مظلومانه در کربلا به شهادت رسیده و او فرزند دختر رسول اللهصلى الله علیه وآله است. یزید را مورد سرزنش قرار داد و گفت: «شما دیروز از پیامبرتان جدا شدید و امروز فرزندش را کشتید!» (38)
عکسالعمل یزید
یزید در برابر سرزنش دیگران مجبور شد تا از موضع جابرانه و ظالمانه خود دستبردارد و از آن چه نسبتبه خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله انجام داده است، معذرت خواهى کند (39) و مسؤولیتشهادت امام حسینعلیه السلام و یارانش را به گردن فرماندار کوفه یعنى، عبیدالله بن زیاد پسر مرجانه بیندازد. (40) ضمن اظهار ندامت از عملکرد خود و لعنتبر پسر مرجانه، از امام سجادعلیه السلام مىخواهد که اگر درخواستیا پیشنهادى دارد، بنویسد تا آن را انجام دهد. (41)
بدیهى مىنماید که نخستین تقاضاى امام سجادعلیه السلام و دیگر اسراى کربلا، سوگوارى براى شهیدان به خاک آرمیدهشان در سرزمین گلگون نینوا و بازگشتبه شهر پیامبرصلى الله علیه وآله، مدینه، شهر خاطرههاى زنده شهیدانشان باشد.
مدت توقف امام سجادعلیه السلام واسراى خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله را در شام از ده روز تا یک ماه نوشتهاند. (42)
شهادت امام سجاد علیه السلام
اسوه علم و حلم، امام زینالعابدینعلیه السلام، پس از یک عمر مجاهدت در راه خدا و پس از ابلاغ پیام عاشورا به جوامع بشرى، به دست هشام و یا ولیدبن عبدالملک مسموم (43) و در (25 محرم سال 95 ه ق) به شهادت رسید و بدن مطهرش را در کنار تربت پاک امام حسن مجتبىعلیه السلام در بقیع به خاک سپردند.
27) امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 290.
28) سیر اعلام النبلا، ج 3، ص 216.
29) بحارالانوار، ج 45، ص 131.
30) حدید، 22 - 23.
31) شورى/ 30.
32) تاریخ طبرى، ج 7، ص 376 و بلاذرى، ج 2، ص 220.
33) بحارالانوار، ج 45، ص 175.
34) تاریخ ابن اثیر، ج 2، ص 86.
35) مقاتل الطالبین، ج 2، ص 121; احتجاج طبرسى، ج 2، ص 310 و مقتل خوارزمى، ج 2، ص 69.
36) همان.
37) ترجمه مقتل ابى مخنف، ص 197.
38) بحارالانوار، ج 45، ص 139.
39) طبقات ابن سعد، ج 5، ص 157.
40) ترجمه مقتل ابى مخنف، ص 198.
41) تاریخ طبرى، ج 7، ص 378 و احتجاج، ج 2، ص 311.
42) امام سجادعلیه السلام، جمال نیایشگران، احمد ترابى، ص 135.
43) دلائل الامامه، ص 80 و فصول المهمه، ص 208